دست و پا گم کرده ای بودم
در گیر و دار غربت دنیا
محکم گرفتم چادرت را
برگ خزان بودم بی وزن بودم
باد هر جا برد اما تو راهم را نشان دادی
ای بی نشانم دور و بر سجاده تو
درگیر بازی های دورانم
اما بدان مادر من دوستت دارم
گرچه سیه رویم من دوستت دارم
تو را یا حضرت زهرا