دلی که عاشقی نکرده هیچ وقت
دل آشوب دریا رو نفهمید
من حال خیلیارو خوب کردم
کسی حال دل مارو نفهمید
صدام غم گرفته
من اون مردم که پا قبر خودش نشسته و ماتم گرفته
منی که علت خنده خیلیا شدم حالا خودم گریم گرفته
گریم گرفته
میزنم ام البنین رو صدا
کاش به دادم برسه این شبا
حال من خیلی خرابه فقط
یکی مارو ببره کربلا
کی از این فاصله سر در میاره
که دوری حوصلم رو سر میاره
مگه دل تو دل مجنون میمونه
تا از لیلی یکی خبر بیاره
دل مجنون گرفته
چه بغضی داره آسمون دم غروبی که جلو چشاشو برق گرفته
باید فرشای صحن رو جمع کنم امشب توی سینه زنی بارون گرفته
بارون گرفته
نمیسازه دیگه به این هوا
نفسم بند اومده ای خدا
حال من خیلی خرابه فقط
یکی مارو ببره کربلا