سخن عشق کسی کز لبِ ما نشنیده است
بویِ پیراهن یوسف ز صبا نشنیده است
 
هر که بوی جگر سوخته ی ما نشنید
بویِ ریحان گلستان وفا نشنیده است
 
عاشق و شکوه ی معشوق، خدا نپسندد!
در شکست از دل ما سنگ صدا نشنیده است
 
ساکن مُلکِ رضا شو، که در این اَمن آباد
کسی آواز پر تیرِ قضا نشنیده است