هرچند که در عشق به وسواس رسیدیم
 لب تشنه به سرچشمه ی احساس رسیدیم
.
 با شبنمی از اشک به الماس رسیدیم
 وقتی به در خانه ی عباس رسیدیم
.
ای عشق ! دخیلیم به لبخند ملیحت
 پر می کشم امشب به تمنای ضریحت
.
تا بودم و تا هستم و تا عشق تو باقی ست
 تا در دلم احساس خوش یاس و اقاقی ست
.
 تا در سر من شور حجازی و عراقی ست
 سرمستم و مستی من از حضرت ساقی ست
.
ساقی نجف ! از می سقای تو مستم
 مابین دوراهی نجف – علقمه هستم
.
امشب حرم کعبه همین بیت گلین است
 بنت اسد امشبمان ام بنین است
.
 با نام علی نام ابالفضل قرین است
 والله اسدالله همین است همین است
.
یعنی که علی آمده از راه دوباره
 بنت اسد آرد اسدالله دوباره
.
خوب است که من بعد نیاید سحر از راه
 وقتی که بلند است شب از طلعت این ماه
.
 ماهی که درخشیده به دستان یدالله
 ای دست نگاه حسد از روی تو کوتاه
.
شب بارقه ای در دل چشمان سیاهت
 لاحول و لا قوه الا به نگاهت
.
آیا قلمی هست که روزی بتواند
 تا مدح تو را بر خط دفتر بنشاند
.
 اوصاف تو باید به جنونم برساند
 جا دارد اگر عالمی از شوق بخواند
.
ای اهل حرم میر وعلمدار رسیده
 سقای حسین سید و سالار رسیده
.
کافی ست قدم رنجه کنی در دل پیکار
 کافی ست بگیری به کفت تیغ ، علی وار
.
 دشمن شود از ضربه ی شمشیر تو بیزار
 کی آینه ی تیغ تو گیرد رد زنگار
.
ای معرکه مغلوب تو و غرش خشمت
 بی جان شده جسم همه با تیغ دو چشمت
.
در وصف تو در کام گرفتیم زبان را
 مشتاق تو دیدم طپش هر ضربان را
.
 عشق تو برانگیخته ادیان جهان را
 مسحور خودش کرده دل ارمنیان را
.
چون آذریان امشب ، می خوانمت از جان
 قربانون اولوم عباس جانیم سنه قربان
.
من قطره ی وامانده ی دریای وصالم
 من سائل هر روز و گدای سر سالم
.
 نام تو به لب دارم و بهتر شده حالم
 مشتاق زیارت شده ام بین خیالم
.
در حسرت تو دل به دل اشک سپردم
 ماندم که چرا از غمت هجر تو نمردم