ما دسته دسته شیعه تسلیم زینبیم
بیچاره آن دلی که در این قوم و دسته نیست
با دستهای بسته هـزاران گـره گشـود
ثابت شده ست ، دخت علی ، دست بسته نیست
گیرم به چشم شوهر خود هم غریبه شد
گیرم خمیده گشت ؛ ولی هیچ خسته نیست
برخیز و باز ، نافلهات را بهپـا نـمـا
پیغمبر قیام ، که از پا نشسته نیست
سر را به پای محمل سالار خود شکست
گرچه سرششکسته ؛ ولی سرشکسته نیست
این ها اشاره ای ز مقامات زینب است
وقتی که رفت معجـر زینب کبـود بود
وقتی رسیـد ، گیسـویـش اما سپیـد بود
وقتی که رفت کوه مصیبت به شانه داشت
وقتی رسیـد مثل همیشـه رشیـد بود
جای تمام دختـرکـان تازیـانـه خورد
طوری که زنده ماندن زینب بعید بود
تاریخ شاهد است همان خطبه های او
تنها دلیل مرگ زمــام یزیـد بود
این بی عقیدگی ست بگویم وفات کرد
ام المصائب است و یقینـاً شهید بود
هر کس شهید شد زکرامات زینب است
خورشیـد وار ، از افق نور می دمید
صبح ِسپیـدِ شـام ِستـم را سیـاه کرد
ازجنس فاطمه ست ؛ بیابانِ کوفه را...
بر روی بال های ملک طیِّ راه کرد
آن شب اگر نبود امامت تمام بود
خود را پناهِ حجتِ بی سر پناه کرد
بـالله قسم که کرب بلا ماتِ زینب است