تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
دردا افسوس تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
تا چند کنایه و اشاره
والله شکست گوشواره
فریاد فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان پرده گویم
روح از تنش پر زد و رفت
بر جان علی شرر زد و رفت
مولا چو رسید در کنارش
چون دید او را به چشم اشک بارش
چون دید فاطمه با قد خمیده
چادر به روی سرش کشیده
آرام نگاهش کرد مولا
آهسته آهسته صداش کرد مولا