نقل کردند که جمعی از مردم اومدند محضر امام رضا(ع) گفتند از جمع شیعیان هستیم ولی اذن دخول نداد آقا نقل کردند دوماه این مردم رفتند و اومدن نشد که نشد ... محرمیم محرمیم ... گفتنشون اذن محرم شدن نشد که نشد ... تا که آخر به خادما گفتند بگید آقا محبتون هستیم خود حضرت اومد به استقبال راهشون داد به عزت و تکریم من فدای شما که فرمودید شیعه بودن به حرف و گفتن نیست هر کسی میتونه محب باشه هر کسی اما شیعه من نیست حالا چی شد که بعد این همه سال بسته شد باز درهای مرقدتون پشت درهای بسته میخواستین شک کنیم ما به شیعه بودنمون ما که سوختیم اما هیچکس دیگه اینجوری امتحان نکنین بکشید جسمشو بسوزونید ولی با دوری امتحان نکنید شیعه که نه محبتون هم نه اصلا هر چی شما بگید اونم شما در رو گدا نمی بندید منش فاطمه ست میدونم مهربونم بیا و این بارم با ما از روی رافتت تا کن اسم شیعه زیاده از سر من من فقط سائلم در وا کن با روی سیاه اومدم ایکاش بپذیری منو با بار گناه اومدم ایکاش بپذیری منو